·        یه لحظه فکر- یه مکث کوتاه

•  
• گاهی وقت هاچیزهای جلوی چشم ما  دور تر از دورترین ستاره منظومه شمسی می شن مثل اینکه نیستند یا نمیخوایم که باشند میخوام از یه کوچه براتون بنویسم یه کوچه نزدیک من وشما کوچه ای که اون بیشتر ازتو حضور تو روحس کرده بزار با یه ادرس شروع کنم تهران _افسریه خیابان  نهم. خوب هنوز به مقصد نرسیدیم میخوام از یه جفت چشم براتون بگم که مطمئنا ما رو نگاه میکنه ما میریم مو میام میام و میریم و این کوچه نزدیک تر از نزدیک و دورتراز دور از ما ولی خداییش تحمل قدمهای بعضی از ماها تو
• این کوچه ها واقعا سخته.زیاد بالا نرید
•  کوچه های همین پائین و میگم هر کدوم یه اسم داره یه جفت چشم یه صاحب یا یه خاطره  کوچه شهید احمدی کوچه شهید عنابستانی و 000میتونم تا ته صفحه برات اسم شهید بنویسم البته اگه ازجنوب شهر زیاد دور نشیم وگر نه میرسیم به اسمهایی مثل یاس نسترن شمال غربی جنوب شرقی و 000بماند برای یه بارم که شده داشتیم میرفتیم اون بالابالا ها یه سئوال دارم تا حالا به اسم کوچه ها فکر کردی؟ البته میدونی من فکر میکنم بعضی وقتها ادما توی اسم ها گم میشن بعضی وقتها اسم ها توی ادما  ما از اون ادمایی هستیم      که توی اسم ها گم شدیم اینقدر اسم هنرپیشه و بازیگر و فوتبالیست و غیره هست که کسی به اسم کوچه ها فکر نمیکنه ولی تا حالا فکر کردی  اون شهیدی که اسمش اون بالاست جوان بود یا پیر پسر بود یامرد تاحالا رفته بود استادیم ازادی استقلالی بود یا پرسپولیسی  تک فرزند بود یا نه چاق بود یا لاغر  تاحالا تو کوچه گل کوچیک بازی کرده بود یا نه
• میخوام بگم اینا مهم نیست کندن از اینا مهمه چرا یه مرد باید این همه لذت و ول کنه بره بره وبره  کجا بره به خون فکر کنم جواب شو باید تو حرف های امام(ره) وقلبهای
• تیر خورده شهدا جستجو کرد . میخوام یه چیزی بگم موندم بگم یا نه شاید تو این دوره زمونه دیگه این حرف معنا نداره یا شاید خیلی ها بهم بخندن ولی دوست دارم این حرف رو بنویسم

·    تو کوچه ها با وضو راه برید