پدر مقام معظم رهبری یکی ازائمه جماعت مشهد بودند. ایشان به دلیل یک عارضه چشمی در معرض نابینایی قرار می گیرد و برای معالجه و رمان لازم بود به تهران منتقل شود در ضمن ایشان به یک پرستار نیاز داشتند از طرفی این پدر و فرزندانش علاقه وافری نسبت به همدیگر ابراز می کردند همانند انس و علاقه ی ما بین حضرت یعقوب و یوسف.
در این شرایط مقام معظم رهبری مردد بودند که بمانند و درسشان را در قم ادامه دهند یا اینکه از پیشرفت علمی خود صرف نظر کنند و پرستاری پدر را بر عهده بگیرند. این شبهه برای ایشان پیش می آید که شاید خدمت به پدر واجب تر باشد. با یکی از دوستانشان ( که اهل معرفت بود) مشورت می کند. او می گوید: عقیده ی من این است که شما برای خدمت به پدر به مشهد بروید خدا قم را به مشهد می آورد یعنی آنچه خدا می خواهد در قم به شما بدهد در مشهد به شما می دهد.
این حرف به دل ایشان می نشیند از تحصیل در قم و آن شرایط ممتازی که در قم پیش آمده بود صرف نظر می کند و با پدر به مشهد برمی گردد.
1- فضیلت دانش طلبى
« مَنْ سَلَکَ طَریقًا یَطْلُبُ فیهِ عِلْمًا سَلَکَ اللّهُ بِهِ طَریقًا إِلَى الْجَنَّةِ... وَ فَضْلُ الْعالِمِ عَلَى الْعابِدِ کَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلى سائِرِ النُّجُوم لَیْلَةَالْبَدْرِ.»:
هر که راهى رود که در آن دانشى جوید، خداوند او را به راهى که به سوى بهشت است ببرد، و برترى عالِم بر عابد، مانند برترى ماه در شب چهارده، بر دیگر ستارگان است.
2- دین یابى ایرانیان
« لَوْ کانَ الدِّینُ عِنْدَ الثُّرَیّا لَذَهَبَ بِهِ رَجُلٌ مِنْ فارْسَ ـ أَوْ قَالَ ـ مِنْ أَبْناءِ فارْسَ حَتّى یَتَناوَلَهُ.»:
اگر دین به ستاره ثریّا رسد، هر آینه مردى از سرزمین پارس ـ یا این که فرموده از فرزندان فارس ـ به آن دست خواهند یازید.
3- ایمان خواهى ایرانیان
« إِذا نَزَلَتْ عَلَیْهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) سُورَةُ الْجُمُعَةِ، فَلَمّا قَرَأَ: وَ آخَرینَ مِنْهُمْ لَمّا یَلْحَقُوا بِهِمْ. قَالَ رَجُلٌ مَنْ هؤُلاءِ یا رَسُولَ اللّهِ؟ فَلَمْ یُراجِعْهُ النّبِىُّ(صلى الله علیه وآله وسلم)، حَتّى سَأَلَهُ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلاثًا. قالَ وَفینا سَلْمانُ الفارْسىُّ قالَ فَوَضَعَ النَّبِىُّ یَدَهُ عَلى سَلْمانَ ثُمَّ قالَ: لَوْ کَانَ الاِْیمانُ عِنْدَ الثُّرَیّا لَنالَهُ رِجالٌ مِنْ هؤُلاءِ.»:
وقتى که سوره جمعه بر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نازل گردید و آن حضرت آیه وَ آخَرینَ مِنْهُمْ لَمّا یَلْحَقُوا بِهِمْ را خواند.
مردى گفت:اى پیامبر خدا! مراد این آیه چه کسانى است؟ رسول خدا به او چیزى نگفت تا این که آن شخص یک بار، دوبار، یا سه بار سؤال کرد.
راوى مىگوید: سلمان فارسى در میان ما بود که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)دستش را روى دوش او نهاد، سپس فرمود: اگر ایمان به ستاره ثریّا برسد، هر آینه مردانى از سرزمین این مرد به آن دست خواهند یافت.
4- مشمولان شفاعت
« أَرْبَعَةٌ أَنَا الشَّفیعُ لَهُمْ یَوْمَ القِیمَةِ:1ـ مُعینُ أَهْلِ بَیْتى.
2ـ وَ الْقاضى لَهُمْ حَوائِجَهُمْ عِنْدَ مَا اضْطُرُّوا إِلَیْهِ.
3ـ وَ الُْمحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ.
4ـ وَ الدّافِعُ عَنْهُمْ بِیَدِهِ.»:
چهار دسته اند که من، روز قیامت، شفیع آنها هستم:1ـ یارى دهنده اهل بیتم،2ـ برآورنده حاجات اهل بیتم به هنگام اضطرار و ناچارى،3ـ دوستدار اهل بیتم به قلب و زبان،4ـ و دفاع کننده از اهل بیتم با دست و عمل.
5- ملاک پذیرش اعمال
« لا یُقْبَلُ قَوْلٌ إِلاّ بِعَمَل وَ لا یُقْبَلُ قَوْلٌ وَ لا عَمَلٌ إِلاّ بِنِیَّة وَ لا یُقْبَلُ قَوْلٌ وَ لا عَمَلٌ وَ لا نِیَّةٌ إِلاّ بِإِصابَةِ السُّنَّةِ.»:
نزد خداوند سخنى پذیرفته نمىشود، مگر آن که همراه با عمل باشد، و سخن و عملى پذیرفته نمىشود، مگر آن که همراه با نیّت خالص باشد، و سخن و عمل و نیّتى پذیرفته نمىشود، مگر آن که مطابق سنّت باشد.
6- صفات بهشتى
« أَلا أُخْبِرُکُمْ بِمَنْ تَحْرُمُ عَلَیْهِ النّارُ غَدًا؟ قیلَ بَلى یا رَسُولَ اللّهِ.
فَقالَ: أَلْهَیِّنُ الْقَریبُ اللَّیِّنُ السَّهْلُ.»:
آیا کسى را که فرداى قیامت، آتش بر او حرام است به شما معرّفى نکنم؟ گفتند: آرى، اى پیامبر خدا.
فرمود: کسى که متین، خونگرم، نرمخو و آسانگیر باشد.
7- نشانه هاى ستمکار
« عَلامَةُ الظّالِم أَرْبَعَةٌ: یَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِیَةِ، وَ یَمْلِکُ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ، وَ یُبْغِضُ الْحَقَّ وَ یُظْهِرُ الظُّلْمَ.»:
نشانه ظالم چهار چیز است :1ـ با نافرمانى به مافوقش ستم مىکند،2ـ به زیردستش با غلبه فرمانروایى مىکند،3ـ حقّ را دشمن مىدارد،4ـ و ستم را آشکار مىکند.
8- شعبه هاى علوم دین
« إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَریضَةٌ عادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قائِمَةٌ وَ ما خَلاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ.»:
همانا علم دین سه چیز است، و غیر از اینها فضل است:1ـ آیه محکمه (که منظور از آن علم اصول عقائد است)،2ـ فریضه عادله (که منظور از آن علم اخلاق است)،3ـ و سنّت قائمه (که منظور از آن علم احکام شریعت است).
9- فتواى نااهل
« مَنْ أَفْتى النّاسَ بِغَیْرِ عِلْم... فَقَدْ هَلَکَ وَ أَهْلَکَ.»:
کسى که بدون صلاحیّت علمى براى مردم فتوا دهد، خود را هلاک ساخته و دیگران را نیز به هلاکت انداخته است.
10- روزه واقعى
« أَلصّائِمُ فى عِبادَة وَ إِنْ کانَ فى فِراشِهِ ما لَمْ یَغْتَبْ مُسْلِمًا.»:
روزه دار ـ مادامى که غیبت مسلمانى را نکرده باشد ـ همواره در عبادت است، اگر چه در رختخواب خود باشد.
سرانجام پس از قرنها، انتظار عالم خلقت به سر آمد و بزرگ هدایتگر انسانها پا به عرصه و جود نهاد. برترین مخلوق خدا
ظاهر شد، باران «رحمة للعالمین» باریدن گرفت، چشمه رافت و هدایت فیضان کرد و نور محمدى عالم ملک و ملکوت را منور نمود.
در شهرى که شرافتش را از و لادت او دریافت کرد، چشم به جهان گشود : «لا اقسم بهذا البلد ، و انت حل بهذا البلد:
اى پیامبر چون تو در این شهر هستى به این شهر قسم مى خورم.»
امام على(ع) در رابطه با مکان تولد پیامبر فرموده اند: «مولده بمکة»
مکه این شهر امن خدا، زادگاه آخرین سفیر الهى بر خلایق گردید. شهرى که بواسطه دعاى ابراهیم محل امان و امن
همه موجودات اعم از نبات و حیوان و انسان گردید:«و اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا البلد آمنا»
تعبیر قرآن در آیات ابتداى سوره بلد نشان مى دهد که مکه به خاطر اقامت پیامبر در این شهر و تولدشان درآن،
شرافت یافته و مورد قسم خداوند واقع گشته است.
ولادت رسول اکرم را در عام الفیل معادل سال 570 میلادى گفته اند. روز ولادت ایشان 17 ربیع الاول بود .
امام على (ع) در خطبه اى میلاد پیامبر(ص) را اینگونه توصیف مى کنند:«کریما میلاده» پیامبرى که براى کرامت بخشیدن
به انسانها مبعوث شده و غایت بعثت او انحصار در تتمیم مکارم اخلاقى دارد، میلاد او نیز همواره با کرامت
و به دور از هر دنائت و پستى بوده است. برنامه انبیاء تکریم انسانهاست. و چون دین اسلام اتم و اکمل ادیان است
و پیامبر -اکرم انبیاء- براى تتمیم کرامتها پا به عرصه وجود نهاده است، لذا در عالم وجود، میلادى کریم تر از این میلاد رخ نداده است.
با میلاد پیامبر(ص) حوادث شگرف و تحولات عجیبى در زمین و آسمان پدید آمد. در روایتى از امام صادق(ع) نقل شده
که ابلیس در آسمان هاى هفتگانه رفت و آمد مى کرد وقتى عیسى(ع) متولد شد ابلیس از سه آسمان محروم گردید،
و در چهار آسمان دیگر آمد و شد داشت و با تولد پیامبر اکرم(ص) از رفت و آمد هفت آسمان محروم و ممنوع گردید
و ستارگان آسمان، شیطان را از آسمان مى راندند. حوادثى نیز در زمین رخ داد. از جمله آنها به لرزه درآمدن ایوان کسرى
و فرو ریختن چهارده کنگره آن، خاموش شدن آتشکده فارس، خشک شدن دریاچه ساوه، سرنگون شدن بتها و اتفاقات دیگرى که در کتب تاریخ اسلام به تفصیل بیان شده است.
"محمود احمدی نژاد" رییس جمهوری اسلامی اعلام کرد ایران به کشورهای هستهای جهان پیوست. دکتر محمود احمدی نژاد سهشنبه شب در جمع مقامات لشگری، کشوری در در تالار کتابخانه مرکزی استان قدس رضوی در مشهد افزود: دسترسی به چرخه تولید سوخت هستهای مطالبه همه ملت ایران است و مردم ما بارها در تجمعات خود در شهرها و روستاها و در تمام نقاط دنیا بر دسترسی به آن تاکید کردهاند. وی ادامه داد: اینک در محضر امام رضا(ع) و در این فرصت تاریخی اعلام میکنم با مجاهدت دانشمندان و جوانان مومن و هوشمند ایران اورانیوم با غنای مورد نیاز به حد استفاده در روز ۲۰فروردین ماه سال جاری به دست جوانان ایران اسلامی تولید شد.
حمایت از بیانیه شورای امنیت درباره ایران در برلین
السلام علیک یا ابا عبدالله
کشتی دل شیعه شکسته ست بیا در ساحل غم به خون نشسته ست بیا
در بیت خدا پای عدو باز شده دستان علی (ع) هنوز بسته ست بیا
فلسفه عزادارى بر امامان چیست؟
عاشق اگر عاشق باشد، خود مىگرید پس چرا با برانگیختن احساساتش اشکش را در بیاوریم و آیا این اشکها نقش تربیتى دارد؟
مساله گریه و عزادارى بر حضرت سید الشهدا علیه السلام از افضل قربات است و فلسفههاى سازنده و تربیتى متعددى دارد از جمله زنده داشتن یاد و تاریخ پرشکوه نهضتحسینى.
الهام روح انقلاب، آزادگى، شهادتطلبى، ایثار و حقیقتجویى.
پیوند عمیق عاطفى بین امت و الگوهاى راستین.
اقامه مجالس دینى در سطح وسیع و آشنا شدن تودهها با معارف دینى.
پالایش روح و تزکیه نفس.
اعلام وفادارى نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم و ... اما اینکه اشک و گریه خود به خود به وجود مىآید یا باید با تلقین و برانگیختن احساسات ایجاد شود، مقوله دیگرى است.
مسلما هر مسلمان پاک طینتى با یادآوردن مصائب ابا عبدالله و عظمتى که آن حضرت به وجود آورد، اشک سوز و گاه اشک شوق مىریزد، ولى مجالس روضه خوانى نقش تذکار و یادآورى دارند نه تلقین واین، با خواندن روضههاى صحیح و واقعى به دست مىآید، نه پیرایهها و خرافات. در ضمن خلاقیت هنرى مانند بیان کردن حقایق با اشعار زیبا یا صداى خوب نیز مساله مهمى است و نقش بسیار ارزندهاى در جذب تودهها و سیراب کردن عواطف دارد. اصولا یکى از روشهاى بلند دین بویژه اسلام آن است که همه چیزش با هنر آمیخته شده و همراه با زیباترین آفرینشهاى هنرى توانسته استحقایق بلند را شیره جان مردم سازد و در اعماق وجود آنان جایگزین کند
آنچه میخوانید برگرفته از کتاب نفیس وگرانقدر عللالشرایع ،رئیسالمحدثین شیخصدوق(رحمهاللهعلیه) میباشد که در ابواب 165-167 در وجه تسمة امام چهارم حضرت علیبنالحسین(صلواتاللهعلیهما) زینالعابدین ،سجاد و ذوالثفنات آورده است:
« سرّ اینکه حضرت علیبنالحسین، زینالعابدین نامیده شدند»
عمرانبنسلیم گوید:
زهری هرگاه از علیبنالحسین (ع) حدیثی نقل میکرد میگفت: زینالعابدین برایم حدیث فرمود.
گفت: برای انکه از سعیدبنمسیّبت شنیدم که از ابنعباس نقل نمود:رسولخدا(ص) فرمودند: هرگاه قیامت بهپا شود منادی ندا میکند: کجاست زینالعابدین؟ پس گویا من به فرزندم علیبنالحسینبن علیبنابیطالب مینگرم ومیبینم که از بین صفوف گام برمیدارد وجلو حاضر میشود.
سفیانبنعیینه نقل نمود که:
زهری علیبنالحسین(ع)را شبی سرد وطوفانی در حالی که بر دوشش آرد وهیزم حمل میکرد دید، محضرش عرضه داشت: ای فرزند رسولخدا این بار چیست؟
حضرت فرمودند: قصد سفر دارم وبرای آن توشهای آماده کردهام که به مکان امن ومحفوظی میبرم.
زهری عرض کرد: این غلام من است وبار شما را حمل میکند ،حضرت از دادن بار امتناع فرمودند.زهری عرض کرد: من خودم آن بار را برمیدارم و شما را خلاص میکنم.
حضرت فرمودند:.لی من خود را از آنچه در این سفر نجاتم میدهد و ورودم بر آنچهاراده کردهام را نیکو میگرداند خلاص نمیکنم، تو را به حق خدا پی کارت برو و مرا رها کن.
پس زهری میگوید: از حضرت منصرف شدم وبه کار خویش پرداختم، بعداز چند روز دیگر که با آن جناب ملاقات کردم به ان حضرت عرض نمودم: ای فرزند رسول خدا هیچ اثری از سفری که فرمودید در شما نمیبینم.
حضرت فرمودند: آری، سفری که تو پنداشتی مقصودم نبود بلکه مرادم از آن مرگ بود وبرای آن خود را آماده میکنم وآماده شدان برای مرگ به این است که از حرام اجتناب کرده وخیرات را بذل واعطاء نمود.
از ابوحمزةثمالی روایت شده که گفت:
علیبنالحسین(ع)را در نماز دیدم که عباء آن حضرت از روی یکی از شانههایشان افتاده بود آن را مرتّب نکردندتا از نمازشان فارغ شدند، از آن حضرت راجع به آن پرسیدم. حضرت فرمودند: وای بر تو، آیا میدانی من در مقابل چه کسی بودم؟، بنده نمازش قبول نمشود مگرآن مقداری از آن که شخص به قلبش اقبال بر آن دارد.
و علیبنالحسین(ع) شبهای ظلمانی از منزل خارج میشدند و بردوش مبارک انبانی بود که در آن کیسههای دنانیر و دراهم قرار داشت وآن را حمل میکرد تا به درب منازل فقرا میرسید، یکیک را دقّالباب میکرد سپس کسی که به درب منزل حاضر میشد اهدایی حضرت را دریافت میکرد و وقتی آن جناب از دنیا رفتند مردم دانستند که آن شخص علیبنالحسین(ع) بوده است.
« سرّ نامیده شدن علیبنالحسین به سجّاد »
جابرابنیزیدجعفی از امام محمدباقر(ع) حدیث کرده که حضرت فرمودند:
پدرم علیبنالحسین(ع) نعمتی از نعمتهای خدا را ذکر نمیفرمود مگرآنکه سجده مینمود وآیهای ازآیات کتابالله عزّوجلّ را کهدرآن سجود بود قرائت نمیکرد مگر آنکه بهسجده میرفت وحقّتعالی ازآنحضرت بدی را کهخوف از آن داشت یا کید وحیلة حیلهگری را دفع نمیفرمود مگر آن که به شکرانهاش سجده میفرمود و اثر سجده در تمام مواضع سجود آن حضرت ظاهر وآشکار بود فلذا به سجّاد موسوم گشت.
« سرّ نامیده شدن علیبنالحسین(ع) به ذوالثفنات»
محمّدبنیعقوبکلینی در حدیثی مسنداً از امام محمّدباقر(ع) روایت آورده که آن حضرت فرمودند:
در جای سجود پدرم آثاری روییده بود و آن جناب آنها را در هرسال دو مرتبه میچید ودر هرمرتبه پنج پینه چیده میشد. لذا به آن حضرت ذوالثفنات (صاحب پینه) گفته شد.
بعضی ها هم که خیلی ادعای کلک بودن میکنن میخوان سر خدا کلک بزنن
جالبه نه؟نه ه ه ه ه ه ه
آخه کجاش جالبه وقتی میخوای سر خدا کلک بزنی قبل از اینکه به فکرت برسه خدا میدونه
بس آدم خیلی احمق میتونه باشه که جلوی خدا بخواد شاخ بازی درآره مگه نه؟نه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
اه ه ه ه ه تو هم که هر چی میگم میگی نه
اوه ه ه یادم اومد خود تو منو داشتی گول میزدی تا من به اصطلاح سر خدا روگول بمالم خاک تو اون سر بوکت
تو فکر نمیکنی که من تمام کلک هاتو فهمیده باشم
تازه اگه من ندونم اینایی که دارن این متنو میخونن که ترفندای تورو بلدن
بدو برو به بچه محلاتون بگو من نتونستم جانشینای خدارو گول بزنم
خیلی رو داری فکر کردی من اربعینو فدای عید میکنم .خواب دیدی خیر باشه آقا شیطونه
از شما هم که به مشاجره ی من و شیطون توجه کردید ممنونم.ببخشید که بد حرف زدم آخه این شیطون خیلی رو داره
در واقع سنگ بای قزوینه
فعلآخداحافظ