آنچه میخوانید برگرفته از کتاب نفیس وگرانقدر عللالشرایع ،رئیسالمحدثین شیخصدوق(رحمهاللهعلیه) میباشد که در ابواب 165-167 در وجه تسمة امام چهارم حضرت علیبنالحسین(صلواتاللهعلیهما) زینالعابدین ،سجاد و ذوالثفنات آورده است:
« سرّ اینکه حضرت علیبنالحسین، زینالعابدین نامیده شدند»
عمرانبنسلیم گوید:
زهری هرگاه از علیبنالحسین (ع) حدیثی نقل میکرد میگفت: زینالعابدین برایم حدیث فرمود.
گفت: برای انکه از سعیدبنمسیّبت شنیدم که از ابنعباس نقل نمود:رسولخدا(ص) فرمودند: هرگاه قیامت بهپا شود منادی ندا میکند: کجاست زینالعابدین؟ پس گویا من به فرزندم علیبنالحسینبن علیبنابیطالب مینگرم ومیبینم که از بین صفوف گام برمیدارد وجلو حاضر میشود.
سفیانبنعیینه نقل نمود که:
زهری علیبنالحسین(ع)را شبی سرد وطوفانی در حالی که بر دوشش آرد وهیزم حمل میکرد دید، محضرش عرضه داشت: ای فرزند رسولخدا این بار چیست؟
حضرت فرمودند: قصد سفر دارم وبرای آن توشهای آماده کردهام که به مکان امن ومحفوظی میبرم.
زهری عرض کرد: این غلام من است وبار شما را حمل میکند ،حضرت از دادن بار امتناع فرمودند.زهری عرض کرد: من خودم آن بار را برمیدارم و شما را خلاص میکنم.
حضرت فرمودند:.لی من خود را از آنچه در این سفر نجاتم میدهد و ورودم بر آنچهاراده کردهام را نیکو میگرداند خلاص نمیکنم، تو را به حق خدا پی کارت برو و مرا رها کن.
پس زهری میگوید: از حضرت منصرف شدم وبه کار خویش پرداختم، بعداز چند روز دیگر که با آن جناب ملاقات کردم به ان حضرت عرض نمودم: ای فرزند رسول خدا هیچ اثری از سفری که فرمودید در شما نمیبینم.
حضرت فرمودند: آری، سفری که تو پنداشتی مقصودم نبود بلکه مرادم از آن مرگ بود وبرای آن خود را آماده میکنم وآماده شدان برای مرگ به این است که از حرام اجتناب کرده وخیرات را بذل واعطاء نمود.
از ابوحمزةثمالی روایت شده که گفت:
علیبنالحسین(ع)را در نماز دیدم که عباء آن حضرت از روی یکی از شانههایشان افتاده بود آن را مرتّب نکردندتا از نمازشان فارغ شدند، از آن حضرت راجع به آن پرسیدم. حضرت فرمودند: وای بر تو، آیا میدانی من در مقابل چه کسی بودم؟، بنده نمازش قبول نمشود مگرآن مقداری از آن که شخص به قلبش اقبال بر آن دارد.
و علیبنالحسین(ع) شبهای ظلمانی از منزل خارج میشدند و بردوش مبارک انبانی بود که در آن کیسههای دنانیر و دراهم قرار داشت وآن را حمل میکرد تا به درب منازل فقرا میرسید، یکیک را دقّالباب میکرد سپس کسی که به درب منزل حاضر میشد اهدایی حضرت را دریافت میکرد و وقتی آن جناب از دنیا رفتند مردم دانستند که آن شخص علیبنالحسین(ع) بوده است.
« سرّ نامیده شدن علیبنالحسین به سجّاد »
جابرابنیزیدجعفی از امام محمدباقر(ع) حدیث کرده که حضرت فرمودند:
پدرم علیبنالحسین(ع) نعمتی از نعمتهای خدا را ذکر نمیفرمود مگرآنکه سجده مینمود وآیهای ازآیات کتابالله عزّوجلّ را کهدرآن سجود بود قرائت نمیکرد مگر آنکه بهسجده میرفت وحقّتعالی ازآنحضرت بدی را کهخوف از آن داشت یا کید وحیلة حیلهگری را دفع نمیفرمود مگر آن که به شکرانهاش سجده میفرمود و اثر سجده در تمام مواضع سجود آن حضرت ظاهر وآشکار بود فلذا به سجّاد موسوم گشت.
« سرّ نامیده شدن علیبنالحسین(ع) به ذوالثفنات»
محمّدبنیعقوبکلینی در حدیثی مسنداً از امام محمّدباقر(ع) روایت آورده که آن حضرت فرمودند:
در جای سجود پدرم آثاری روییده بود و آن جناب آنها را در هرسال دو مرتبه میچید ودر هرمرتبه پنج پینه چیده میشد. لذا به آن حضرت ذوالثفنات (صاحب پینه) گفته شد.