سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دشمن ترینِ مردم نزد خداوند ـ عزّوجلّ ـ، کسی است که به ناحق، پشت مسلمانی را برهنه کند [و بر آن تازیانه زند] و کسی است که به ناحق، کسی را که وی را نزده است، بزند یا آن را که قتلی مرتکب نشده است را بکشد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

وبلاگ بر و بچه های پیروان ولایت


پــــــــدر گــــفــــت :

 

آقا!

آقا جان!

آقای یگانه ی من!

مظلوم ترین!

تنهاترین!...

تو خود خوب می دانی که من، عاشقِِِِِِِِِِِِِ ِعاشقی پیشه دل شکسته تو، با خود عـــهـــد کـــرده بودم که زندگانی ام را، تمام زندگی ام را... آری، همه و

همه ی آن را، وقف تو کنم...

و چرا نه ؟!

چرا،چنین نکنم؟ در حالی که می دانم، به یقین می دانم که تو مولای دریادلِ ِ من(که چقدر کوچک است دریا برای نشان دادن مهربانی تو و چقدر کلمات محدودند برای بیان احساس من!)-

هر روز و همه ی شب،

لحظاتی از زندگی گران بار خویش را به یاد من بوده ای

وبرای من، این موجود کوچک ِ سرایا تقصیر، دست به دعا برداشته ای

و چه زلال

- ای زلال ترین! -

اشک ریخته ای؛

اشکی برای من...

اشک تو برای من...

اشکی برای سبک شدن ِ کوله بار پُر گناه من...!

آه ... ای خدای من!

پس اگر تمام زندگی خویش را و لحظه به لحظه ی آن را وقف تو کنم، هنوز هم هیچ نکرده ام و هنوز هم در خمِ ابتدایی ترین کوچه تو مانده ام..

من عهد کرده بودم؛

با خود وبا خدای خویش، که لحظات زندگی ام به یاد تو گره بزنم...

و اکنون،

اکنون- که زندگی ام پنجاه و چهار سال خزان زده است سر به زیرم،

شرمگین ام؛

از این که نتوانستم – آن چنان که باید و آن سان که شاید -

به عهد خویش وفا کنم...

که به خدا، سخت زمانه ای  شده است برای عاشقان تو...

اینک،

ای دریادل ترین!

...می خواهم – به سان مورچه ای که به اندازه توان خویش، تحفه ای برای سلیمان می برد – هدیه ای به بارگاه تو تقدیم کنم

...و می دانــــم کـــه ســـرزنـــش ام نـــخواهـــی کرد؛ از این که هدیه ام

کوچک است... در برابر عظمت تو.

اکنون به لطف و مهربانی خویش،

هدیه ی مرا بپذیر...

فرزند ِ جوان ِ مرا بپذیر...

فرزندی که قلبش را با محبت تو آشنا کرده ام و شهد شیرین تر از عسل ِ مهرت را، نه جرعه جرعه که دریا دریا ، در کام جانش ریخته ام ...

و بگذار تا فدایی تو باشد؛

فدا شود به راه تو،

که همه چیز من ای

و همه ی هستی او...

ای تمام سرمایه ی زندگانی من...

ای نهایتِ سراسر آرزوهای من...

ای محبوب آسمانی من...

مهدی!

 

...بیا مهدی شب ما را سحر کن...

 



هادی جاموسی ::: پنج شنبه 85/5/12::: ساعت 1:4 صبح


...به نام نامی که نامش نام بخش نامیان نامی است...

این بارتاب و توان دست خود را از دست دادم. قلم در دست گرفتم و بی اختیار دست به صحبت آمد و من را بنده ی خود کرد. برای اولین بار بود که می دیدم دستم این همه حرف نگفته دارد،برای همین خواستم آن ها را بر روی کاغذ بیاورم تا اندکی از حرف های دلم را باز گو کرده باشم.

موضوع بی قراری: حمله ی اسرائیل به لبنان

                                                                               مسئله: سکوت مرگبار

ای جهانیان دیدگان خود را باز کنید...آیا واقعا نمی بینید! من، یک نوجوان ایرانی بعد از دیدن بچه های به خون غلتیده به خود آمدم. بر خیزید و کاری انجام دهید. آخر این بچه های کوچک و مظلوم چه گناهی دارند، تا کی باید امثال "قانا"ها در خاک و خون غلتیده شوند و تاکی جان مردم بی گناه لبنان گرفته شود.

آری،نمی دانم گفتی از یادگاری بچه های اسرائیلی بر روی موشک ها بهتر است یا اشک دل کودکان و جسد به خون غلتیده ی آنها در جلوی چشم های پدر و مادرشان.

سئوالی دارم: تا کی باید منتظر محکوم کردن اسرائیل توسط کشور های دیگر باشیم ، تا کی ...

آیا واقعا محکوم کردن دردی از درد های مردم لبنان و اسرائیل باز گشا می کند؟!

این کدام قانون است که می گوید کشتار کودکان و مردان و زنان غیر نظامی کاری درست است ، کدامین قانون است که می گوید اسرائیل و آمریکا و امثالشان تجاوز گر نیستند؟

و حالا تو ای خواننده:

آیا کسی را می شناسی که به من بگوید در هنگام دیدن بدن دو نصف شده ی کودک لبنانی چه کاری باید کرد؟ آیا نه اینکه آنان شیعه هستند و مسلمان. حالا من به عنوان یک مسلمان آیا وظیفه ای جز محکوم کردن ندارم؟

تا کی ، تا کی باید در خانه های خود بنشینیم و هر روز کشته شدن مسلمانان لبنانی را بشنویم ؟

مگر نمی گویید که مسلمانان امت واحدند ، پس چرا من واحدی نمی بینم؟

نمی دانم آیا اگر اسرائیل ِ شیطان پرست به ایران هم حمله می کرد ما به این اندازه ساکت بودیم

این را به مردمی به غیر از کسانی که در راهپیمایی ها شرکت می کنند می گویم.

خداوندا! تمام مردم لبنان و حزب الله لبنان را از این آزمایش سر بلند خارج فرما.

حرف آخر:

ای مردم برای رضای حق صحنه را خالی نگذارید.

وعده گاه ولایتی ها: سه شنبه 10/05/1385- ساعت 9:00- میدان فلسطین

منتظر گزارش از این راهپیمایی باشید.

امید از خدایی دارم که روزی دیگر این چنین حوادثی را هیچ انسانی نبیند و دیگر هیچ کشور تجاوز گری در جهان وجود نداشته باشد.

 

... به امید دیدار...

 

 

                                                                     

 

 



هادی جاموسی ::: سه شنبه 85/5/10::: ساعت 4:8 صبح


...چرا امید زندگی در زنان بیشتر از مردان است؟...

نویسنده: بایلرل، کیت المو، مین

 

برتراند دژاردینز (Bertrand Desjardins) محقق گروه جمعیت شناسی دانشگاه مونترال توضیح می‌دهد: دو عامل زیستی و اجتماعی در امید به زندگی موثراند؛ از بعد زیستی نخست این که در طی دوازده ماهه اولیه نوزادی (جدا از تاثیر سایر عوامل) مرگ و میر به طرز قابل توجهی 25 تا 30 درصد در مردان بیش از زنان است. به ازای تولد هر 105 نوزاد دختر 100 نوزاد پسر متولد می‌شود، که این امر تا حد متعارفی در سن ازدواج متعادل می‌گردد. به علاوه هورمون‌ها نقش مهمی را در طول عمر ایفا می‌کنند. هورمون استروژن زنانه در حذف کلسترول مضر بسیار موثر است، بنابراین باعث مصونیت آنان در برابر بیماری‌های قلبی می‌گردد. در مقایسه هورمون تستسترون موجود در بدن مردان به میزان بیشتری آنان را درگیر رفتارهای مخاطره آمیز می‌نماید. توانایی بدنی زنان برای سازگاری به بارداری و شیر‌دادن، به آنان کمک می‌کند تا نسبت به مردان بسیار آسان‌تر بتوانند کالری‌های اضافی بدن را کنترل کنند. در نهایت زنان از امتیاز زیستی برتری نسبت به مردان بهره می‌برند. به دلیل این‌ که دارای دو کروموزوم x هستند به طوری که اگر جهشی در یک کروموزوم x رخ دهد کروموزوم x باقیمانده قادر به جبران آن خواهد بود. در عوض همه ژن‌های موجود در کروموزوم x مرد حتی اگر مضر باشند بیان می‌گردند. زیست‌شناسی تمامی داستان نیست با این همه عوامل اجتماعی نیز در این میان سهم بزرگی دارند. گرچه خلق و خوی زنان و مردان در جهان صنعتی نزدیک به هم است ولی این شباهت کامل نیست. زنان تمایل کمتری به کشیدن سیگار دارند، تمایل کمتری به نوشیدن الکل دارند، دارای دقت بیشتری در رانندگی هستند و به طور متوسط فعالیت‌های شغلی‌شان به میزان کمتری برای سلامت‌شان مضر است. در گذشته وضعیت اجتماعی زنان مانند فقر با تولد نوزاد عجین گردیده بود و امتیاز زیستی‌شان را خنثی می‌نمود (در بعضی از این کشورها این اثرات تا به امروز نیز ادامه دارد). در سال 1990 میلادی در بنگلادش زنان فقط یک سال بیشتر از مردان عمر می‌کردند، طول عمر زنان هند به میزان 6/0 بیشتر از مردان بود). اما امروزه حداقل در کشورهای صنعتی، اقتصاد و  وقایع اجتماعی این وضعیت نا‌متوازن را به مقدار قابل توجهی کاهش داده و امید زندگی زنان از مردان بیشتر شده است. به عنوان مثال در سال 1990 زنان آمریکایی 7/6 سال بیشتر از مردان آمریکایی عمر کردند و زنان انگلیسی و فرانسوی به‌ترتیب 3/5 و 8/7 سال بیشتر از مردان کشورهای ذکر شده عمر کردند.

email:empireblog@yahoo.com

 



هادی جاموسی ::: شنبه 85/5/7::: ساعت 12:43 صبح


...بسم الله الرحمن الرحیم...

 

نقد و بررسی دفترچه ی منظومه بهشتی (1)       مورخ 3/5/1385

با سلام ؛

این بار هم دوباره افتخار گزارش گروهی طرح پیروان ولایت نصیبم شدو ان شاء الله شما را از جلسه ای که گذشت باخبر سازم.

 

...مقدمه...

جلسه به خاطر دفترچه کوچکی به نام منظومه بهشتی بود. دفترچه ای که در جلسه ی قبل به بچه ها داده بودند و قرار شده بود بچه های طرح برنامه ریزی خود را برای روز خود انجام دهندو این کار به این صورت بود که باید شب قبل حداکثر 5 دقیقه برای این کار وقت می گذاشتند . نه بیشتر! این روال به مدت 1 هفته ادامه پیدا می کرد و در آخر هفته خود اعضای طرح پیروان ولایت به خود نمره می دادند و دوباره هفته های بعد به این صورت  ادامه پیدا می کرد.

می توان گفن منظومه بهشتی (1)جزوه ای جهت تمرین پله اول برنامه ریزی و نظم در امور است . البته در هر روز برنامه ریزی در صفحه مقابل آن یک خاطره کوچک از زبان دیگران در مورد  شهید بهشتی نقل شده بود که نظم  در کارهای ایشان را نشان می داد و این دفترچه به همت واحد ترویج طرح پیروان ولایت انجام شده بود.

 

...شرح جلسه...

جلسه از ساعت 8:45 در شبستان مسجد بعثت شروع شد و بعد از تلاوت قرآن کریم ، خود سید علی میرکاظمی (مسئول طرح) حضور و غیاب را انجام دادند و بچه ها که به صورت حلقه ای نشسته بودند جواب می دادند ؛ حاضر!

البته بعضی ها هم در این جلسه حاضر نبودند که غیبت بعضی ها موجه بود و بعضی ها غیر موجه که فکر می کنم در کمیته انضباطات طرح جرایمی برایشان قائل شوند!!!

 در ابتدا بچه ها شروع به پرسیدن سئوال هایشان کردند و در مقابل جوابهایی که از جانب علی آقا گفته می شد

در ادامه علی آقا شروع به صحبت کرد و دور نمایی از کارها را به بچه ها گفتند ولی اهداف از این کارها پشت پرده ماند .

مهمترین نکته صحبت علی آقا از آنجا شروع شد که گفتند: ما باید نقش های خود را در زندگی بشناسیم و وظایف این نقش ها را در برنامه کاری خود قرار دهیم . قرار شد بچه ها در خانه برای خود نقش ها را بنویسند و وظایف در قبال آن ها را بشناسند و در برنامه ریزی خود به کار گیرند.

علی آقا پله ای جدید از برنامه ریزی را به بچه ها نشان دادند تا در این کار موفق شوند. قرار بر این شد میعاد گاه ولایتی ها به غیر از جلسه ی هفتگی در حدود 2 تا 3 هفته ی دیگر انجام شود.

در انتهای این جلسه یک اتفاق جالب... به من یک جایزه اینترنتی یعنی کارت اینترنت جایزه دادند و اهدای این کارت به خاطر فعال بودن در وبلاگ ولایتی ها عنوان شد.

و در آخر...

بچه ها دور هم در جلوی صحن مسجد جمع شدند و یک عکس دست جمعی گرفتند و بچه ها به امید فرداهایی بهتر راهی خانه هایشان شدند و با لاخره سوت این جلسه در ساعت 10:00 به داوری علی آقا زده شد.

 

...سخنی جالب در این جلسه...

"هرکس شهدا را احساس کند، اهدافش خود به خود به سمت آنها می رود"

 

امام علی (ع) فرمودند:

"شما را به نظم و تقوا توصیه می کنم."

 

و دوباره منتظر گزارش های لحظه به لحظه از طرح پیروان ولایت باشید.

به امید دیدار

 

گزارش تصویری جلسه :

 

جهت بزرگنمایی تصاویر روی آنها کلیک کنید

 

 

 

 



هادی جاموسی ::: چهارشنبه 85/5/4::: ساعت 7:33 عصر


حمید بدون پاهایش آسمانی شد

 

با بچه هاى صمیمى غواصى در پلاژدزفول دوره هاى سخت و نفس گیر آموزش غواصى را سپرى مى کردیم. اواخر سال 65بود. قبل از عملیات کربلاى چهار. آماده سازى براى عملیات کمتر از خود عملیات نبود. ساعتها تمرین در آب آن هم با سرماى زمستان طاقت و صبرى بسیار مى طلبید و اینهمه را بچه ها مى دیدند اما دم برنمى آوردند. آن روز طبق معمول قرار بود قرآن بخوانیم. براى شروع و اینکه از کجاى قرآن را شروع کنیم هر کس نظرى داشت. یکى مى گفت از اول، دیگرى مى گفت ازآخر و نفر سوم هم مى گفت فلان سوره. خلاصه هر کس پیشنهادى مى داد. آخر سر از بین همه سعید حمیدى گفت: همیشه رسم اینه که یا از اول قرآن را شروع کنیم یا از آخر! در حالیکه وسط قرآن همیشه مظلوم است. هیچکس حرفى نداشت. از وسط قرآن شروع کردیم به خواندن. آن روز گذشت. دوره آموزشى هم تمام شد. در یکى از شب ها دستور آماده باش و حرکت صادر شد. بچه ها وسایلشان را جمع کردند و سمت خط راه افتادیم. گردان غواص ما خط شکن بود. شب اول ما باید در ورودى میدان مین خط را مى شکستیم. با دشمن درگیر شدیم و منتظر مى ماندیم تا بچه هاى دیگر واحدها برسند. آن شب بچه ها دلاورانه خط را شکستند. به میدان مین هم رسیدند، معبرها را هم باز کردند. اما تیربارهاى بى رحم عراقى به آنان امان نداد. بچه هایى که ماه ها در دزفول با هم بودیم، اکثرشان پرپر شدند. کانالها بوى عطر عجیبى مى دادند. منورها بر پیکر غواص ها نور مى پاشیدند و ماه کمى آن طرف تر بر پیکرهاى غریب، آوازهاى دلتنگى مى خواند. نمى توانستم باور کنم دوستانم رفته اند. کنار ورودى معبر تعدادى از بچه هاى شهید توجهم را جلب کردند. آمدم بالاى سرشان. اولین کسى را دیدم شناختم. پیکر حمید بود. آرام و سربزیر گوشه اى از میدان مین آرمیده بود. به نزدیکى اش آمدم. لباس هاى غواصى هنوز بر تنش بود. دوست داشتم چهره اش را سیر نگاه کنم. به چشمهایش دقیق شدم که دیگر پلکى نمى زدند و دهانش که پر از گل و لاى بود. تعجب کردم که چرا گل ولاى! پاهایش هر دو قطع شده بود. دل کندن از او برایم سخت بود. عملیات کماکان ادامه داشت و نیروهاى تازه نفس جایگزین ما شدند. به عقب که آمدیم هنوز گل ولاى دهان حمید همچنان ذهنم را به خود مشغول کرده بود. یکى از بچه ها را دیدم که آن شب کنار او بود. وقتى که جریان را از او پرسیدم گفت: حمید از درد به خود مى پیچید، نمى خواست صدایش در بیاید و عملیات لو برود. به همین خاطر ...! عملیات که به پایان رسید برادرش هم به او پیوست و هر دو با هم تشییع شدند.

سیدباقر احمدى

 


 



هادی جاموسی ::: سه شنبه 85/5/3::: ساعت 4:25 صبح


...گزیده سخنان حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام...

 

در تاریخ، احادیث گوناگونی از فاطمه علیهاسلام رسیده است، از جمله:

دوستی اهل بیت:
حضرت فاطمه علیهاسلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: جبرئیل به من خبر می‏دهد که: خوشبخت، خوشبخت تمام عیار و حقیقی، کسی است که علی علیه السلام را، در زمان حیات من و بعد از وفاتم، دوست بدارد
.

عبادت خالصانه:
حضرت فاطمه علیهاسلام فرمود:« هر کس عبادت خالصانه خود را به سوی پروردگار، بالا بفرستد، خداوند هم بهترین مصلحت‏های خود را به سوی او نازل می‌کند. (از جانب خداوند مصالح و خیر به او رو می‏آورد
.)»

صبر و بردباری:
حضرت فاطمه علیهاسلام فرمود:« بهترین شما کسی است که شانه‏هایش - برای تحمل و بردباری در مقابل رفتار نامطلوب دیگران - نرمتر باشد و نیز با همسرش به اکرام و احترام برخورد کند


آزار به همسایه:
فاطمه علیها السلام از قول رسول خدا فرمود:« کسی که همسایه‌‏اش از بدی و رفتار ناگوار او در امان نباشد، مؤمن نیست. هر کس به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد، همسایه ‏اش را نمی‏آزارد. مومن یا کلام خیر می‌گوید یا سکوت اختیار می‌کند
.
خداوند افراد نیکوکار و بردبار و عفیف و باحیا را دوست دارد و افراد ناسزاگو و بخیل و اصرارکننده را دشمن دارد. حیا از ایمان است و ایمان در بهشت

صلوات بر فاطمه علیهاسلام:
حضرت فاطمه علیهاسلام فرمود:« پدرم رسول خدا به من فرمود:ای فاطمه، هر کس بر تو صلوات بفرستد، خدای تعالی او را می‏آمرزد و در هر کجا از بهشت که باشم، او را به من ملحق می‏کند


دوستی آل محمد:
حضرت فاطمه علیهاسلام از قول رسول خدا فرمود:« آگاه باشید که هر کس بمیرد در حالی که به ولایت آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم معتقد باشد، شهید از دنیا رفته است.» (یعنی مقامش مانند مقام شهدا خواهد بود
. )

انگشتر عقیق:
حضرت فاطمه علیهاسلام از قول رسول خدا فرمود:« هر کس انگشتر عقیق به دست کند همیشه خیر خواهد دید


روزه صحیح:
حضرت فاطمه علیهاسلام فرمود:« فرد روزه ‏دار، اگر زبان و گوش و چشم و اعضای دیگرش را- از حرام - حفظ نکند، روزه به حالش فایده‌ای ندارد


حکمیت امیرالمؤمنین بر ملائکه:
حضرت فاطمه علیهاسلام فرمودعده‌ای از ملائکه در مسأله‏ای با هم اختلاف پیدا کردند و از خداوند خواستند یکی از افراد بشر، بین آنها حکم کند. خداوند وحی فرمود که خودتان انتخاب کنید. ملائکه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام را برای حکمیت اختیار کردند


توضیح: از آنجا که ملائکه به همه علوم الهی آگاهی ندارند، احتمال بروز اختلاف میان آنها وجود دارد، ولی نهایتاً همه‌ی آنها مطیع اوامر الهی‌اند.

 



هادی جاموسی ::: یکشنبه 85/4/25::: ساعت 7:35 صبح


 

                    گزارش یک شب پر هیجان در طرح پیروان ولایت                                پنج شنبه مورخ 22/4/1385

   

طبق برنامه ای که به ما اطلاع داده شده بود قرار بود که یک سری برنامه در آخر هفته انجام شود.

بچه های طرح در ساعت 8:30 در کانون فرهنگی ورزشی مسجد بعثت افسریه دور یک دیگر جمع شده بودند.

اولین برنامه پخش یک فیلم  در ساعت 8:30 بود که مانند دفعات قبل با 15 دقیقه تاخیر در ساعت 8:45 آغاز شد.

نام فیلم : ازدواج به سبک ایرانی . که البته من این فیلم را دیده بودم اما برای کسانی که اولین بار بود شاید جالب بود.

بچه ها در حال دیدن فیلم بودند . پر از خنده و پر از تیکه!

البته از کار انتظامات نباید به سادگی رد شد، منظورم کادری ها بودند که مانند پلیس های داخل ورزشگاه ها از شورش بچه ها جلوگیری می کردند و البته خوردن تخمه نیز ممنوع اعلام شده بود.

بعد از دیدن سی دی اول فیلم به علت هیجان زیاد فبلم و بی انضباطی نیمه تمام به پایان رسید و به روز دیگری هم موکول نشد!

برنامه دوم یک برنامه ورزشی بود؛ زو!

دو تیم به نمایندگی آقایان مصطفی خسروآبادی ( شیران بیدار) و بابک احمدی ( شیران خفته )

و با داوری آقایان محمد یعقوبیان و محمد باقر زواریان (کادری های طرح) آغاز شد.

این بازی پر از هیجان و اعتراض در آخر 3 بر 0 به سود شیران بیدار به پایان رسید . البته نباید از اعتراض های تیم شیران خفته و نادوری های داوران گذشت .

در ساعت 11:15 این آخر هفته پر از هیجان ما هم به پایان رسید، و در آخر با پذیرایی کیک و نوشابه ما راهی خانه هایمان شدیم .

...با عرض پوزش فراوان به علت تاخیر 2 روزه در اعلام این گزارش...

...امید از خدایی دارم که حوصله کند و از شهد شیرین انگور و بوی دل نواز سیب شربتی گوارا درست کند و به شما ارمغان دهد..

منتظر گزارش لحظه به لحظه از طرح پیروان ولایت باشید.

به امید دیدار

 

 



هادی جاموسی ::: شنبه 85/4/24::: ساعت 1:26 عصر


نقد و بررسی طرح پیروان ولایت                                       19/04/1385                                       

ساعت 9 شب است. بچه های طرح پیروان ولایت در روز دوشنبه در زیرزمین کانون فرهنگی ورزشی مسجد بعثت افسریه دور یک دیگر جمع شده بودند انگار از پیش جلسه ای قرار بود برپا شود.

ابتدا جلسه با آیاتی از کلام الله مجید آغاز شد.

بیشتر بچه ها بودیم جلسه با صحبت علی آقا میرکاظمی مسئول طرح در محوطه دارالقرآن آغاز شد و علی آقا در مورد نقاط ضعف و قوت طرح صحبت کرد البته قابل ذکر است که اعضای کادر طرح پیروان ولایت در جلسه حضور داشتند و قرار شد که تا پایان مرداد ماه 3 تا از کار های مهم توسط کادریها انجام شود که عبارتند از:

1-    برگزاری مسابقات به تعویق افتاده و اهدای جایزه تیم اول البته جایزه تیم اول ربع سکه بهار آزادی اعلام شد .

2-    اردوی 2 روزه طرح که مکان آن سکرت باقی ماند.

3-    برگزاری همایش طرح پیروان ولایت و ارائه مقالات اعضا در اواخر مرداد ماه.

صحبت های علی آقا ادامه پیدا کرد تا به اینجا رسید که برای اعضای طرح 3 وظیفه اعلام کرد البته این وظایف را در صحبت های علی آقا یافتیم که عبارتند از:

1-    نظم.

2-    قدرشناسی از اعضای کادر طرح.

3-    حمایت مالی اعضای طرح.

بالاخره این جلسه حدودا 1 ساعته در ساعت 10 شب مختومه اعلام شد و آزاد باش اعلام شد البته از نوع فرهنگی.

و در آخر برگه های اجرای فیلم روز پنج شنبه و مسابقات روز جمعه به اعضا داده شد البته در آخر باید گفت این جلسه هم زیاد خشک نبود و در آن خنده نیز وجود داشت

ودر آخر

...امید از خدایی دارم که حوصله کند و بر دار بنشیند و از تار عزّت و پود عفّت جامه ای اطلسین ببافد و بر تنتان بپوشاند ...

...منتظر گزارش های لحظه به لحظه از طرح پیروان ولایت باشید...

...به امید دیدار...

 



هادی جاموسی ::: چهارشنبه 85/4/21::: ساعت 3:7 صبح


جـــوان گـــفـــت :

 

جادّه مرا صدا می زند...

راه مرا می خواند...

بگذار بخواند! من کوله بار خویش را بسته ام!

پس...قدم در راه خواهم گذاشت؛

پا به پای جادّه خواهم رفت؛

هم نفس با ثانیه ها، خواهم دوید...

و می دانم که این راه

راهی است پر از چاه،

پر از کوره راه،

پر از پستی،

پر از بلندی،

پر از فراز،

پر از نشیب...

و پر از با تو بودن و پر از بی تو بودن!

و می خواهم که عاجزانه از تو بخواهم تا راهنمای من گردی...

و مونس و انیس و یار من شوی؛

که محتاجم به راهنمایی تو؛ در این راه پر از بیراهه ی زندگی... پس مرا به سوی خویش بخوان

و از آستان بلندت مران!

بگذار زندگی هر آنچه می خواهد بکند و شیطان هر قدر که می تواند؛

چه غم؟!

که من رویین روان ام؛ به یمن اکسیر ِ نام ِ اعظم ِ تو...

پس با نام تو – که زیبا ترین نام ِ عالم است برای من – گام در راه خواهم گذاشت...

و تو را می خوانم... و تو را خواهم خواند

و تو را می گویم... و تو را خواهم گفت

که نام تو

گره گشای کورترین گره های عالم است برای من!

ای انتهای تمامی جاده های بی انتها...

 

  ... و آن موعود یکتا،

                                             آن یگانه ترین منتظر،

                                                                                    آن منتظر ترین موعود

در پاسخ به تمامی عاشقانش فرمود:

 

«مارا در رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از خاطر نمی بریم... »



هادی جاموسی ::: دوشنبه 85/4/19::: ساعت 8:11 عصر



بسم رب الشهداء و الصدیقین

 

     گفتم : چــه رنـگی ؟                                       گفت : ســـــــــــــــــــــــرخ.

     گفتم : کجایی است ؟                                       گفت : آســــــمــــــا نـــــی.

      گفتم : شـــــغـــلش ؟                                       گفت : عــــــاشـــــــــقــــی.

      گفتم : نـــبــــردش ؟                                       گفت : بــــا ظــــــــلـــــمـت.

      گفتم : شـــعـــارش ؟                                       گفت : هـــــیهــات من الذله.

     گفتم : مـــقــصدش ؟                                       گفت : عــنـــد ملیک مقـتدر.

        گفتم :ســــلاحـــش ؟                                       گفت : ایــــــــــــــمــــــــان.

        گفتم : نــــامـــــش ؟                                       گفت : شـــــهــــــیـــــــــــد.

    شهیدان را به نوری ناب شوییم                        میان چشمه ی مهتاب شو ییم

شهیدان مثل آب چشمه پاکند                            شگفتا آب را با آب شوییم

 

 

 



هادی جاموسی ::: جمعه 85/4/16::: ساعت 12:50 صبح

<      1   2   3      

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 15
کل بازدید :94558
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : واحد ترویج پیروان ولایت[144]
نویسندگان وبلاگ :
مسئول کانون (@)[14]

اکبر محرابی[4]
مرتضی ذادق آبادی[10]
مجتبی سخایی[30]
پیمان صفری[0]
امیر حسین حیات[0]
هادی جاموسی[21]
میثم سرو حسینی[34]
سعید احدزاده[0]
معاونت طرح (@)[6]

مصطفی خسرو ابادی[22]
مجید عزیزی نژا[0]
وحید مظاهری[2]
سعید پورذکریا[16]
بابک احمدی[0]
احسان ثبوتی[2]

 
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<